خوب طبق قرارمون جذب شیرینم رو که از تصور کردن اون بهش رسیدم رو براتون تعریف می کنم.
مثل هر عروس خانم دیگه ای منم به جزئیات مراسم عروسیم فکر می کردم و تصور می کردم چطوری می تونه باشه یا چطور باشه بهتره .
یکی از چیزهایی که من دلم میخواست اتفاق بیفته این بود که ماشین عروس یه جیلی سفید رنگ باشه که با گل های رز تزیین شده .
خوب تا این جا که چیز سخت و خاصی نبود . مشکل اینجا بود که هیچ کدوم از اطرافیانی که می شد ماشین رو برای یه روز ازش گرفت جیلی نداشت . جایی هم که زندگی می کنم نتوستم موسسه ای پیدا کنم که ماشین عروس رو اجاره بدن.
ظاهرا این امکان وجود نداشت و من باید به همون ماشینی که داشتیم بسنده می کردم . اما هر بار که به مراسممون فکر می کردم باز همون جیلی سفید می اومد تو ذهنم منم سعی نمی کردم این تصویر رو رد کنم و باهاش بجنگم و بگم نه امکانش نیست و بخوام به زور ماشین خودمون رو تصور کنم. خیلی راحت و با آرامش به تصاویری که به ذهنم می اومد نگاه می کردم .
نزدیک روز مراسم شد و هنوز از جیلی خبری نبود. تا اینکه پدرهمسرم مغازه اش رو درست چند روز قبل از مراسم ما اجاره داد. جالب اینجاست که این مغازه مدتی بود اجاره نمی رفت .
مستاجر جدید وقتی فهمید چند روز دیگه مراسم عروسی پسر صاحب مغازه اشه گفت اگر دوست دارید ماشین منو برای مراسمتون گل بزنید
خیلی مستاجر باحالیه نه !!!!!!!!!!!!!!
خوب حالا ماشینتون چیه آقای مستاجر ؟
بله درست حدس زدین جیلی سفید
یه چیز جالب بگم این آقای مستاجر دقیقا دو روز بعد مراسم ما تصمیم گرفت ماشینش رو که تازه هم خریده بود پس بده انگاری کائنات این سناریو رو چیده بود تا فقط تصور من عملی شه شایدم من اشتباه می کنم به هر حال من به خواسته ام رسیدم و از خدا و کائنات عزیزم بی نهایت سپاس گزارم
نکته: وقتی دارید تصویر سازی می کنید سعی نکنید ممکن بودن یا نبودنش رو بسنجید فقط تصورش کنید کائنات راهش رو پیدا می کنه
منتظر جذب های هیجان انگیزتون هستم منو در شادیتون شریک کنید
درمان بیماری ها با روش ئی اف تی
تمام چیزی که نیاز دارید باور است